می خواستم چیزی بخرم مامان منتظر موند، بابا باهام اومد من رفتم داخل مغازه.تمام حواسم به این بود چه چیزهایی رو شکل بسته بندی داره و می شه یه بسته خرید.

من حواسم به خوراکی ها بود و بابا هم که بیرون منتظر بود خریدم تموم بشه اما به محض ورودم به مغازه چندتا پسری که داخل بودند و تعدادشون هم کم نبود سکوت کردند و خیلی محترمانه برخورد کردند. من خریدم تموم شد. اما این حس خوب حجاب داشتن، تاثیرش رو بقیه و آرامش عجیبش خیلی دلنشین بود.

چه چیزی قشنگ تر از این. 

من از خدا که تو را آفرید ممنونم

هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید

منو ساختن واسه اینکه عاشقت باشم که هستم

تموم ,مغازه ,حواسم ,بسته ,رو ,داخل ,خریدم تموم ,حواسم به ,بود چه ,برخورد کردند ,محترمانه برخورد

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

با تاریخچه قهوه دومین نوشیدنی‌ پرطرفدار جهان آشنا شوید محمد مهدی گوهری نحوه نوشتن یک رزومه جذاب متادون درست راه یاران اسلام سایت اطلاع رسانی کانون وموسسه فرهنگی تبلیغی شهید حاج هوشنگ ورمقانی مشکل و آی تی(IT) (TR) تکنیک رایانه server